سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشهد وبلاگ

بسم رب الحیدر

دیروز عاشورا بود. حتماً شما اسم شمر بن ذی الجوشن را بارها شنیده اید. در ذهن خود از او فردی منفور و قاتل و جهنمی ترسیم می کنید. اما در این نوشته می خواهم از این شخصیت در کتب اهل تسنن ( برادران بعضی ها ) بگویم.

اگر یزید و عمربن سعد و ابن زیاد و معاویه و ... را در قتل فرزند رسول الله شریک بدانید حتماً سهم این ملعون یعنی شمر را به عنوان مباشر بیش از همه میدانید. شمر بن ذی الجوشن معلون کسی بود که سر امام حسین علیه السلام را از تن جدا کرد.

« اللهم العن قتلة الحسین بن علی علیه السلام »

علمای اهل سنت مثل بخاری و مسلم و احمد و دیگران حدیثی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل کرده اند به این مضمون:
بهترین شما مردم قرن من هستند، سپس کسانی که پس از آنان می آیند، سپس کسانی که پس از آنان می آیند.
علمای اهل سنت اهل قرن رسول را صحابه، گروه بعدی را تابعین و گروه بعدی را تابعان تابعین دانسته اند.
الحدیث : " خیرکم قرنی ، ثم الذین یلونهم ، ثم الذین یلونهم " یعنی الصحابة والتابعین وأتباعهم .
تاج العروس، الزبیدی، ج 18 ص 444
 
اهل سنت بر اساس این حدیث بر برتر بودن صحابه نسبت به جمیع مسلمین در طول قرون استدلال کرده اند. اما ادامه ی حدیث از برتری تابعین نسبت به جمیع مسلمین به جز صحابه خبر می دهد. (توجه کنید که ما شیعیان معنای دیگری برای این حدیث داریم و در اینجا صرفا با نگاه اهل سنت به مساله می نگریم).
 
اکنون ببینیم که شمر بن ذی الجوشن که منسوب به قتل امام حسین (علیه السلام) نواده ی رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله)، یکی از دو ریحانه ی او از دنیا و یکی از دو سرور جوانان بهشت، می باشد در نزد اهل سنت چه مرتبه ای دارد.
 
حافظ ابن عساکر که ذهبی - در سیر أعلام النبلاء ج 20 ص 554 - وی را "الامام العلامة الحافظ الکبیر المجود، محدث الشام، ثقة الدین" می خواند، شمر را چه خوانده است.
ابن عساکر که در تاریخ دمشق در پی معرفی کسانی است که وارد دمشق شده و در آنجا روایت نقل کرده اند، اسم شمر را هم در زمره ی روات حدیث آورده و او را "تابعی" می خواند. او نیز همانند بیشتر تاریخ صحابه نویسان، پدر شمر یعنی ذی الجوشن را صحابی می نامد.
 
بقیه مطلب را در ادامه مطلب بخوانید... از دست ندهید.

 


شمر بن ذی الجوشن واسم ذی الجوشن شرحبیل ویقال عثمان بن نوفل ویقال أوس بن الأعور أبو السابغة العامری ثم الضبابی حی من بنی کلاب کانت لأبیه صحبة
وهو تابعی أحد من قاتل الحسین بن علی وحدث عن أبیه روى عنه أبو إسحاق السبیعی ووفد على یزید بن معاویة مع أهل بیت الحسین .

 

تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 23 ص 187 رقم 2762
شبیه همین سخنان را صفدی هم گفته است:
شمر بن ذی الجوشنأبو السابغة العامری ثم الضبابی حی من بنی کلاب کانت لأبیه صحبة وهو تابعی أحد من قاتل الحسین رضی الله عنه وحدث عن أبیه روى عنه أبو إسحاق السبیعی وفد على یزید مع أهل البیت وهو الذی احتز رأس الحسین .
الوافی بالوفیات، الصفدی، ج 16 ص 105
اکنون با قرار دادن حدیث اولی که ذکر شد و برداشتی که اهل سنت از آن می کنند، و نیز این که شمر جزء تابعین است، معلوم می شود که بر اساس نظریات اهل سنت، شمر بن ذی الجوشن بعد از صحابه از بهترین مسلمانان همه ی تاریخ می باشد!!!
 
دقت کنید که ابن عساکر در کتابش نام روات حدیث را آورده، یعنی شمر بن ذی الجوشن نزد اهل سنت جزء روات حدیث است!!!!!!!! درست به همین دلیل است که می بینیم نام وی در کتب رجالی اهل سنت قرار گرفته است. از جمله:
میزان الاعتدال، الذهبی، ج 2 ص 280 رقم 3742
لسان المیزان، ابن حجر، ج 3 ص 152 و 153 رقم 546
گرچه ذهبی وی را "لیس بأهل للروایة" خوانده، و شاید این نشان می دهد که اهل سنت حدیثی از وی نقل نکرده اند؛ اما باید به عرض برسانیم که متاسفانه اهل سنت از وی حدیث نقل کرده اند آن هم در یکی از کتب ستّه، یعنی یکی از شش کتاب برتر حدیثی خود یعنی سنن ابی داوود. اگرچه حدیث وی را احمد حنبل و دیگران هم نقل کرده اند.
حدیث وی در سنن ابی داوود این است:
حدثنا مسدد ، ثنا عیسى بن یونس ، أخبرنی أبی ، عن أبی إسحاق ، عن ذی الجوشن رجل من الضباب ، قال : أتیت النبی صلى الله علیه وسلم بعد أن فرغ من أهل بدر بابن فرس لی یقال لها القرحاء ، فقلت : یا محمد ، إنی قد جئتک بابن القرحاء لتتخذه ، قال : " لا حاجة لی فیه ، وإن شئت أن أقیضک به المختارة من دروع بدر فعلت " قلت : ما کنت أقیضه الیوم بغرة ، قال : " فلا حاجة لی فیه " .
سنن أبی داود، ابن الأشعث السجستانی، ج 1 ص 635 و 636 - کتاب الجهاد، باب فی حمل السلاح إلى أرض العدو، ح 2786
البته در این حدیث نامی از وی برده نشده، اما این از تدلیس ابو اسحاق سبیعی است! سیوطی - در أسماء المدلسین ص 77 - راجع به وی می گوید: مشهور بالتدلیس!
 
ابوزرعه می گوید: حدیث سبیعی از ذی الجوشن مرسل است، زیرا ابو اسحاق از ذی الجوشن چیزی نشنیده است.
قال وسمعت أبا زرعة یقول وحدیث ابن عیینة عن أبی إسحاق عن ذی الجوشن هو مرسل لم یسمع أبو إسحاق من ذی الجوشن .
تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 8 ص 58
 
شبیه همین را ابو حاتم رازی می گوید:
ذو الجوشن الکلابی الضبابی له صحبة روى عنه أبو إسحاق السبیعی ، مرسل ، سمعت أبی یقول ذلک .
الجرح والتعدیل، الرازی، ج 3 ص 447
 
در واقع ابو اسحاق سبیعی این حدیث را از ذی الجوشن نشنیده، بلکه از طریق پسرش شنیده، اما نام وی را نیاورده است!!! ابن حنبل و بخاری قول ابن عیینه را در این باره آورده اند:

سفیان بن عیینه پس از نقل این حدیث می گوید: پسر ذی الجوشن همسایه ی ابو اسحاق سبیعی بود، و به نظرم سبیعی این حدیث را از او شنیده است.
قال سفیان فکان ابن ذی الجوشن جارا لأبی إسحاق لا أراه الا سمعه منه .
مسند احمد، الإمام احمد بن حنبل، ج 3 ص 484
 
قال محمد بن عباد حدثنا سفیان عن أبی إسحاق عن ذی الجوشن أبى شمر الضبابی وکان ابنه جارا لأبی إسحاق ولا أراه الا سمعه من ابن ذی الجوشن .
التاریخ الکبیر، البخاری، ج 3 ص 266
 
عین همین سخن از شقیق هم نقل شده است:
قال شقیق وکان ابن ذی الجوشن جارا لأبی إسحاق ولا أراه إلا سمعه منه . قوله ولا أراه إلا سمعه منه یعنی أبا إسحاق سمعه من شمر بن ذی الجوشن عن أبیه .
تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 23 ص 188
 
ابن عبد البر، ابن اثیر، بغوی، ابن حجر، و عظیم آبادی هم به این مطلب تصریح کرده اند که ابو اسحاق سبیعی در واقع این روایت را از شمر بن ذی الجوشن نقل کرده است:
 
وقیل إن أبا إسحاق لم یسمع منه وإنما سمع حدیثه من ابنه شمر بن ذی الجوشن عن أبیه .
الاستیعاب، ابن عبد البر، ج 2 ص 468
أسد الغابة، ابن الأثیر، ج 2 ص 139
وقال أبو القاسم البغوی وابن عبد البر وقیل إن أبا إسحاق لم یسمع منه وإنما سمع من ابنه شمر.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 3 ص 193
قال أبو القاسم البغوی : ولا أعلم لذی الجوشن غیر هذا الحدیث ویقال أن أبا إسحاق سمعه من شمر بن ذی الجوشن عن أبیه والله أعلم .
عون المعبود، العظیم آبادی، ج 7 ص 336
 
این است موضع اهل سنت در قبال قاتل حسین: نقل روایت از او، البته با فریب و نیرنگ!
و البته در یکی از کتب ستّه که برخی علمایشان آن ها را "صحاح ستّه" خوانده اند!!!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
 

 


[ جمعه 89/9/26 ] [ 7:26 عصر ] [ غلام حیدر ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

امام صادق علیه السلام: دروغ میگوید کسی که ادعا کند ما را دوست دارد و از دشمنان ما برائت نمیجوید. بحارالانوار ج27ص57
آخرین مطالب
لینک دوستان
امکانات وب